شعارهای اولیه که از خواستههای صنفی آغاز گردیده بود به شعارهای سیاسی تغییر پیدا کرد ودر زمانی بسیار کوتاه تمام اقشار تهی دست و محروم جامعه به صف معترضین پیوستند. دیگر تنها دانشجویان یا طبقهی متوسط که در طول یک دههی اخیر به شکل نا منسجم و پراکنده خواستههای خود را اعلام میکردند نبودند، بلکه کارگران، بیکاران، دستفروشان، بازنشستگان، زنان و اقلیتهای دینی که استخدامشان در مراکز دولتی ممنوع میباشد، در کنار هم به صف بندی علیه نظام دیکتاتوری آخوندی پرداختند. این حضور گسترده دردو روز اول تمام ارکان نظام را به لرزه در آورد.
فقر گسترده، عدم فضای باز سیاسی، اختناق حاکم در جامعه، اختلاس و رانتخواری دولتمردان، عدم پاسخگویی به خواستههای صنفی معلمان، بازنشستگان و مالباختگان (بانکها و موسسات دولتی و خصوصی که به دلیل اختلاسهای چند میلیاردی ورشکسته و پاسخگوی از دست رفتن سپردههای مردم نمیباشند.) افزایش آمار کودکان کار و خیابان،(90 درصد این کودکان مورد تجاوز جنسی قرارمیگیرند). رشد تنفروشی حتی در میان زنان متاهل و پایین آمدن سن تنفروشی به زیر 15 سال، رشد زنان سرپرست خانوارکه در عرض دو سال از 12 درصد به 35 درصد افزایش پیداکردهاست. گسترش حاشیه نشینی در شهرهای بزرگ به دلیل مهاجرت از روستاها برای یافتن کار و در شهرهای کوچک که در بدترین شرایط ممکن زندگی مینمایند ( اکثراین مهاجران با خشت و نایلون مکانی برای زندگی ساختهاند)، افزایش نرخ بیکاری حتی در میان فارغ التحصیلان دانشگاهی در تمام رشتههای تحصیلی از جمله پزشکی و مهندسی که به 36 درصد تا اواخر سال 2017 رسیده بود. به دست گرفته شدن زیرساختهای اقتصادی و شاهرگهای مهم زیربنایی همانند انحصار استخراج و صادرات نفت و دیگر منابع طبیعی وانحصار صادرات و واردات کلیهی کالاهای اساسی و غیره توسط سپاه پاسداران، بیت رهبری و وابستگان سران حکومت بخصوص برادران لاریجانی که پستهای حساسی در نظام حاکم دارند. از سویی دیگر خشم نهفتهی مردم از سرکوبها و کشتارهای بی رحمانهی جوانان درطول سالهای به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی بخصوص در دههی 1980 (به نام دههی سیاه تاریخ ایران) و به قتل رساندن جوانان و زندانی کردن طولانی مدت معترضین انتخابات ریاست جمهوری سال 2009 که در آن آرای مردم نادیده گرفته شده بود وبه جای رییس جمهور منتخب، محمود احمدی نژاد که فردی نالایق و نژادپرست میباشد بر مبنای رایزنیهای سیاسی و اقتصادی با حمایت کامل آیتالله خامنهای بر کرسی ریاست جمهوری نشانده شد. همچنین درطول یک دههی اخیر اعتراضات صنفی پراکندهای ازطرف سندیکای شرکت واحد اتوبوسرانی، سندیکای کارگران شرکت نیشکر هفت تپه و اعتراض معلمین و بازنشستگان به عدم پرداخت حقوق و پایین بودن نرخ حداقل حقوق و عدم تطابق آن در برابر نرخ تورم که روزانه افزایش پیدا مینماید و باعث ایجاد شکاف عمیق طبقاتی و به زیر خط فقر رفتن بیش از 17درصد مردم درمدتی کمتر از یک دهه شده، نارضایتیهای مردمی را روز به روز بیشترکرد.
با توجه به تمام عوامل ذکرشده مردم ایران مترصد فرصتی بودند تا خشم فروخفتهی خود را فریاد زنند. دیری نپایید که این امکان فراهم گردید. هر چند که عاملین آن هرگز گمان نمیبردند چنین خیزشی صورت گیرد.
این فرصت از سوی حجتالسلام اعلمالهدی( امام جمعه شهر مشهد) وابراهیم رئیسی(رئیس آستان قدس رضوی که تمام اراضی و اکثریت کارخانهها و مجتمعهای عظیم تجاری زیرنظر مستقیم ایشان میباشد.) که به فساد و جنایت بشری شهره میباشند فراهم گردید.( توضیح ضروری :” حجت السلام ابراهیم رئیسی از اعضای هیئت 4 نفره موسوم به هیئت مرگ در سال 1367 میباشد که حکم اعدام بیش از 5 هزارنفر را در طول کمتر از 4 ماه صادرنموده است”.) آنان تظاهراتی علیه روحانی به جهت تخریب وی با فراخوانی نیروهای وابسته و سرسپردهی خود موسوم به بسیجیان ولباس شخصیها به منظور بهره برداریهای سیاسی با اتکا به هژمونی فرهنگی قالب درکشور برنامه ریزی نمودند. (غافل از آن که دیگر ایدئولوژی اسلامی پایگاه مردمی ندارد) . اما برخلاف انتظارشان، مردم نه تنها روحانی را دیگر قبول ندارند، بلکه خواهان سرنگونی کل نظام اسلامی میباشند. در نتیجه این فراخوان تجمع به ضد خودشان وکل نظام جمهوری اسلامی مبدل گردید. حال مردم به تنگ آمده از نادیده گرفته شدن ابتداییترین حقوق فردی و شرایط نابسامان معیشتی و عدم توجه به خواستههای صنفیشان در برابر صفوف ناچیز بسیجیان سرسپرده، تظاهرات گستردهای به راه انداختند و خیلی زود این تظاهرات یا در واقع خیزش مردمی خودجوش به اکثر شهرهای بزرگ و کوچک کشیده شد.
شعارهای اولیه که از خواستههای صنفی آغاز گردیده بود به شعارهای سیاسی تغییر پیدا کرد ودر زمانی بسیار کوتاه تمام اقشار تهی دست و محروم جامعه به صف معترضین پیوستند. دیگر تنها دانشجویان یا طبقهی متوسط که در طول یک دههی اخیر به شکل نا منسجم و پراکنده خواستههای خود را اعلام میکردند نبودند، بلکه کارگران، بیکاران، دستفروشان، بازنشستگان، زنان و اقلیتهای دینی که استخدامشان در مراکز دولتی ممنوع میباشد، در کنار هم به صف بندی علیه نظام دیکتاتوری آخوندی پرداختند. این حضور گسترده دردو روز اول تمام ارکان نظام را به لرزه در آورد.
دولت و نیروهای انتظامی و اطلاعاتی چنان شوک زده شده بودند که هرگونه عکسالعمل اولیه ازآنها سلب گردیده شده بود. اما خیلی زود با تشکیل جلسهی امنیتی با حضور سران سه قوه( مجریه، مقننه و قضاییه) علیرغم اختلافات درون جناحی با یکدیگر متحد و دستور سرکوب شدید تظاهرکنندگان را صادرکردند. و به بیرحمانهترین شکل ممکن به صفوف معترضین حمله برده و با باتوم، گاز اشکآور، استفاده از تانکهای آبپاش و شلیک مستقیم به سوی مردم و زیر گرفتن سه نفر در شهرستان درود با خلاص کردن ترمزماشین آتشنشانی و دستگیریهای گسترده آن را سرکوب نمودند. خبر کشته شدن 11 نفر از دستگیرشدگان در زیر ضرب و شتمهای بیرحمانهی نیروهای امنیتی و اطلاعاتی در زندان اوین تهران و زندانها و کلانتریهای شهرهای دیگر از جمله شهرهای اراک، سنندج که نشان از خوی وحشی و ترس دولت آپارتاید اسلامی ایران میدهد منتشر گردید. حکومتی که دیگر پایگاه مردمی ندارد کشته شدن 11 نفررا تکذیب و اعلام نموده است که آنها در زندان خودکشی کرده اند.
جمهوری اسلامی با تکیه بر هژمونی ایدئولوژی هرحرکت مردمی را با نام مذهب سرکوب نموده و مینماید. اما دیگر مذهب در میان مردم جایگاهی ندارد.
ما باورداریم که این خیزش مردمی شروع یک جنبش فراگیرتر و گسترده تر در آیندهای نه چندان دور در ایران است.
نزدیک به چهل سال است که از عمر حکومت اسلامی ایران میگذرد و مردم ایران در طول این سالها شاهد چپاول و غارت منابع ملی، افزایش نرخ بیکاری، پایین آمدن سن اعتیاد، پایین آمدن سن تن فروشی نادیده گرفته شدن حقوق زنان، فساد افسار گسیختهی مالی توسط سپاه پاسداران در تمام عرصههای اقتصادی و فرهنگی و حمایت از حکومتهای فاسدی همچون بشار اسد و هزینه کردن در آمد ملی کشور برای حفظ افرادی چون سیدحسن نصرالله رهبر حزب الئه در لبنان بودهاند.
جوانان ایران خواهان آزادی، شغل، فعالیت آزاد سیاسی و اجتماعی میباشند. ازسویی دیگر زنان که نیمی از جمعیت جامعه را تشکیل میدهند خواهان انتخاب آزاد درپوشش، حضور در ورزشگاهها، حقوق برابر در قبال کاربرابر با مردان، و حضور در عرصههای سیاسی میباشند. اینان بیشک معترضین و آینده سازان ایران در تغییر نظام جمهوری اسلامی ایران میباشند.
در فریادهای خیابانی معترضین به جمهوریاسلامی، بیشترین شعارهایی که تکرار گردید از این قرارند: « نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران » و «سوریه .را رها کن، فکری به حال ما کن » . «حکومت آخوندی نابود باید گردد و مرگ بر دیکتاربوده است». من شعار «نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران» را به عنوان اعتراض به دخالت سپاه پاسداران در امور داخلی دیگر کشورها و صرف هزینه هایی گزاف درجهت تجهیزات نظامی و اعزام نیروهای انسانی می بینم و در اعتراض به فرمان خمینی که گفته بود: باید انقلاب مان را صادر کنیم. البته تا حدودی دید ناسیونالیستی در آن است اما نه به سبب عرب بودن مردم غزه و لبنان بلکه ناراحتی عمومی از هزینه کردن از جیب مردم. . این واکنش به ونزوئلا در زمان چاوز هم داده شده بود.
گرچه در حال حاضر آلترناتیوی برای جنبش گسترده مردمی وجود ندارد، به یقین میتوان گفت مردم ایران خواهان بازگشت به نظام پادشاهی تحت هیچ شرایطی نمی باشند. واز اپوزوسیونهای خارج از کشور نه حمایت میکنند و نه حمایتی را میپذیرند. تاریخ تکرار نخواهد شد. چرا که آگاهی تودهی مردم بالا رفته و میخواهند خود سرنوشت کشورشان را به دست گیرند. نه پیام رضا پهلوی و نه پیام مریم رجوی هیچ جایگاه و پایگاهی در میان مردم ایران نداشته و نخواهد داشت. گرچه در ابتدای خیزش مردمی در دو شهر مشهد و قم شعارهایی با مضمون ” کشورکه شاه نداره، حساب کتاب نداره ” و یا “رضا شاه سرت سلامت” داده شد. اما خیلی زود تعداد اندکی که از حامیان سلطنت بودند یا از صفوف مردم خارج ویا همراه مردم شدند و دیگر در طول یک هفتهی اعتراضی هیچگونه شعاری به نفع سلطنت داده نشد.
ازسویی دیگرعلیرغم اعلام حمایت رئیس جمهورآمریکا، دونالد ترامپ، که خود یکی از منفورترین شخصیتهای سیاسی جهان و بدترین رئیس جمهور ایالت متحده آمریکا میباشد ، ترامپ هیچ طرفداری در ایران ندارد و مردم ایران خواهان دخالت آقای ترامپ در سرنوشت کشورشان نیستند.
آنچه که مردم ایران خواهان آن هستند، حمایت سازمان های حقوق بشر و سازمان ملل برای تحت فشارقراردادن جمهوری اسلامی ایران جهت پاسخگویی به ارتکاب قتلهای این چهاردهه و زیر پا گذاشتن کنوانسیون حمایت ازحقوق کودکان است. در جریان تظاهرات نوجوان 15 سالهای با شلیک مستقیم کشته شد. مردم ایران خواهان دفاع مشروع این سازمانها از خواستههای به حقشان و محاکمهی سران نظام به جرم جنایت بشری میباشند.
درپایان به شعارهای داده شده در یک هفتهی اعتراضی در خیابان و اعلام آمار جانباختگان و بازداشت شدگان اشاره مینمایم.
- شعارهای داده شده:
نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران، مرگ بر دیکتاتور، مزدور برو گمشو، سوریه را رها کن فکری به حال ما کن، آقا خدایی می کنه ملت گدایی میکنه، شعارهر ایرانی مرگ بر گرانی، زندانی سیاسی آزاد بایدگردد، آخوندها حیا کنید مملکت رو رها کنید.
- آمارکشته شدگان ودستگیرشدگان :
تعداد کشته شدگان در خیابان 25 نفر
تعداد دستگیرشدگان بالغ بر 4000نفر
- تعداد کشته شدگان در بازداشتگاهها و زندانها 11 نفر اعلام شده که احتمال بالا رفتن آن بسیار زیاد می باشد.
یک زن فمینیست
ایران
ژانویه 2018
This is a very informative analysis of the revolt that took place in Iran a few weeks ago. It is so helpful to know how this revolt started and also to hear that monarchists or Mojahedeen do not have a large number of followers in Iran. Thank you for writing this article.